ای خدای بزرگ :::::
مگر مرتکب چه گناه نابخشودنی شده ام که اینگونه
باید هر زمان در آه وناله ودرد وغم اسیر باشم .تویی
که فرمودی دوست بدارید ومحبت ووفاررا شعار
خویش سازید.
تویی مرا که تشنه محبت بودم درسرراه اوقراردادی
وچشمهای جادویی افسونگرش را که شاید زیباترین
وگویاترین پدیده قدرت تواست برمن دوختی ازآن
لحظه در اشک وخون وخستگی ودل مردگی روز
افزون غوطه ور شده ام نه توفیقی میابم ونه تاییدی
می بینم راه بازگشت ندارم ورهگذارم پرازظلمت و
چاه وتباهی است...
ترا به فضل قدیمت سوگند میدهم که گشایشی به نما
ودری بگشا وبر جوانی وناکامیم رحمتی کن.
این سوزی که آتش بر پیکر ناتوانم میزند با آب وصال
خاموش کن تا دلم این رنج های بی حد را فراموش کند
وقطره ای از شراب عشق و امید نوش نماید..........
کلاغ سیاه دوست همیشگی
نظرات دیگران ( ) |