• وبلاگ : كلاغستان
  • يادداشت : مرگ
  • نظرات : -6 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام . خوبي آقا كاوه ؟؟؟

    كجايي شما ؟؟؟

    من به روزم ... و منتظر نظرت .

    قشنگ بود. بازم ميام.تو هم آپ كردي خبرم كن.بازم بيا اون طرفا

    سلام عزيز

    اين ضيافت الهي رو به شما و خانواده ي محترمت تبريك مي گم

    شاد باش

    راستي چرا كامنت دونيت اين جوريه ؟؟؟

    پس بقيه ي پياما چرا نيستن ؟؟؟

    مي بيني كه منم گير دادم به كامنتات ...

    سلام .

    خوبي دوست من ؟؟؟

    ممنون كه خبرم كردي ...

    اي عشق هر چه هستي هر چند سرد و خاموش

    هر چند گشته اي تو با شبدلان هم آغوش

    هر لحظه در كمينم ... نجوا كنم به طعنه

    اي عشق ... مَحرم درد ... يادم تو را فراموش !!!

    هفت بار روح خويش را تحقير کردم:
    نخستين بار هنگامي بود که براي رسيدن به بلندمرتبگي، خود را فروتن نشان مي‌داد
    .
    دومين بار آن هنگام که در مقابل فلجها مي‌لنگيد.
    سومين بار آن زمان که در انتخاب خويش بين آسان و سخت، آسان را برگزيد.
    چهارمين بار وقتي که مرتکب گناهي شد و به خويشتن تسلي داد که ديگران هم گناه مي‌کنند.
    پنجمين بار آنگاه که به علت ضعف و ناتواني از کاري سر باز زدو صبر را حمل بر قدرت و توانايي‌اش دانست.
    ششمين باز زماني که چهره‌اي زشت را تحقير کرد در حالي که نمي‌دانست آن چهره يکي از نقابهاي خويش است.
    و هفتمين بار وقتي که زبان به مدح و ستايش گشود و انگاشت که فضيلت است.))
    (جبران خليل جبران )
    ..........................